قبل از اینکه راه بیافتیم
بروبچ ما رفته بودن تونخ شاگرد شوفر اوتوبوس
که خیلی شبیه یکی از بچه های ما
به اسم زهرارفیعی بود
بهش لقب((شبه رفیعی ))رو دادن
وقتی سوار سدیم دیدیم بروبچ حمله کردن
و ته اتوبوسو مث گلادیاتورا گرفتن
واسه ماهم جا گرفته بودن
اولش شروع کردیم ملودی خوندیم
بعدش دوباره ملودی خوندیم
بعدش دوباره ملودی خوندیم بعدش..........
(فقطم همین اهنگو بلد بودیم)
بعدش مدیرمون که دید ماخیلی غیر قابل کنترل شدیم
فیلم شیشو بش رو برامون گذاشت
(خداییش ماهم با اون فیلمه
یه یه ساعتی سرگرم شدیم)
بعداز نیم ساعت من
که با تینا روی یکی از صندلیای جلو نشسته بودم
برگشتم تا به نیو یه چیزی بگم که دیدم
سارا والهه چتر گرفتن بالا سرشون
(بیرون داشت بارون میومد)
منم که حس فضولیم خیلی گل کرده بود
رفتم تا ازشون بپرسم
اما قبل از اینکه اونا چیزی بگم خودم
(به خاطر ضریب بالای هوشیم)
فهمیدم موضوع از چه قراره
نگو سقف اتوبوس داشته چیکه میکرده
بعداز کلی فکر برای این مشکل من
(یعنی مغزمتفکر این گروه)
اومدم لیوانو گذاشتم زیر قسمتی که چیکه میکرد
بعدش یه دفعه زهرا شروع کرد اهنگ خز خوندن
(ناری ناری ناری....)ماهم که شعرستانی شروع کردیم
همراهش خوندیم پارمیدا
جانم که هر 10 دقیقه یه بار میزنگید به مامانش
هی میگفت من خواب بودم

باورتون میشه ما از ساعت 3 تا 12
تو راه اراک تا تهران بودیم؟؟؟!!!!!
ساعت9 بود تقریبا که اتوبوس وایساد
نگو میخواستیم بریم مرقد امام
ماهم هجوم بردیم به مرقد
تو راه بودیم که دیدم
همه دارن حمله میکنن به دستشویی چراااااا؟
ماهم با اینکه دستشویی نداشتیم
وقتی دیدیم همه دارن می رن دنبالشون رفتیم
بعداز اینکه رفتیم اون تو متوجه شدیم
که راه رسیدن به مرقد از دستشویی هست.
چرررررررا؟
بعدش راه افتادیم و رسیدیم به مرقد
تو همین بین نیوجون مسخره بازیش گرفت
ورفت تا با امام حرف بزنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا همش که این نبود
نیوجون یه صد تومنی پاره پوره انداخت توضریح!!!!
بعدشم من نمیدونم کی یه پسربچه که گم شده بودو
دیده بود و
هی اداشو در میاوردو بلند بلند میگفت مامان
بالاخره ما رسیدیم تهران
(البته بعداز9ساعت مااینقد خسته بودیم
که اصلا متوجه اطرافمون نشدیم )
وقتی به اردوگاه شهید باهنر رسیدیم پیاده شدیم
وبرای اینکه به اتاقامون برسیم چمدون به دست راه افتادیم
من توراه داشتم با تینا میحرفیدم
که متوجه شدم زهرا داشته تندتند میدوییده
که محکم خورد زمینو شلوارش پاره شد
(حالا یه تیم 122نفره باید میومد زهرارو جمع میکرد)
وقتی رسیدیم به اردوگاه
بروبچ خلاق ما یه رقص هندی گروهی درست کردن
بعدشم بهمون شام دادن
جوجه کباب یخ زده.
اون روز باکلی مسخره بازیو خلاقیت تموم شد
فرداش مارو بردن مجلس
من تو این قسمتم یه سوال برام پیش اومد
چرا ساختمون مجلس شکل اهرام ثلاثه مصره!!!!!!!
(هیچکسم محض رضای خدانبود
به من بگه واقعا چرررررررا؟
)
وقتی رسیدیم به مجلس
یه طرح یا لایحه یایه کوفتی رو داشتن تصویب میکردن
ولی نماینده ها فقط میگفتن((2.....2....یا4....4))
بعد نیوجون دوباره مسخره بازیشو شروع کرد
وهی داد میزد((2...4))
اون وسطم یه نماینده ترکی بود
که هی دادو بیداد میکرد
کم کم بادماخوابید وخسته شدیم
ولی تا میخواستیم خیر سرمون
دو دقیقه چشامونو روهم بذاریم
خانم( z)یه چشم غره ای به مامیرفت
که تا چند دقیقه خواب از کلمون میپرید
بعد از اونجا مارو بردن موزه مجلس
ماهم داشتیم برا اولین بار
مث بچه ادم رفتار میکردیم
که یه دفعه مسئول موزه شروع کرد به دادوبیداد کردن
ومیگفت:من صورت جلسه می کنم
باید بیاید
کسایی رو که ازشون فیلم گرفتیم شناسایی کنید
بعدش فهمیدیم بروبچ با فرهنگ ما
سیبیل یکی از مجسمه ها رو کندن
(اخه به سبیل بدبخت چیکار داری تو؟؟؟؟؟
بعدش رفتیم اردوگاه
اما توراه بازم نبوغ نیو جون گل کرد
و باپلاستیک اب معدنی!!!!واسمون نمایش اجرا کرد
وقتی به اردوگاه رسیدیم شب شده بود
وبه ما پیتزا دادن
(زیاد کپ نکنید دوتا یکی خوردیم)
قبل از خوابم من برنامه بوس قبل از خوابو اجرا کردم
وهمه رو بوس کردم
اول سارابعدالهه وهانی وفائزه وتینا ونیو و
پاری(که خیلی مقاومت کرد9)
بعدش میرزایی وبهاره و ستی
وریحانه وزهرا ومیرزا خانی
فرداش مارو بردن شهرک سینمایی غزالی
ماهم(یعنی منو تینا)چون خیلی کنجکاویم
رفتیم و تموم سوراخ سمبه های اونجارو گشتیم
به طوری که وقتی برگشتیم این شکلی شدیم
نظرات شما عزیزان:
LOVELY GIRLS 
ساعت14:29---10 مرداد 1391
سلام...
وببلاگ خوشگلی داری؛ به خصوص قالبش خیلی نازه.gif)
ما لینکت کردیم...
به ما هم سر بزن...
منتظریم...
armaghan 
ساعت22:52---3 تير 1391
ma k hamash tu khiabuna b lotfe ranande gom mishodim
پاسخ:آخه ارمغان جون شماكه بامانبودي كه نگاربخوادچيزي ازتون بگه!!